۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

چهل سالگی...


مدتی ست دلم عجیب قنج می رود برای چهل سالگی ام روزی که مثل مامان شوم ، فکر می کنم خوش به حالش دغدغه های من را ندارد.
من جیغ می کشم ، مامان لبخند می زند
من از گریه زار می زنم ، مامان لبخند می زند
من از شادی فریاد می کشم ، مامان لبخند می زند
من از ترس داد می زنم ، مامان لبخند می زند
من از اوضاع زمانه کلافه می شوم مامان هنوووووز لبخند می زند!!!
 آخر کار همیشه یک جمله دارد : " نگفتم؟" و الحق که هر چه بگوید انگار همان می شود .اما خودش می گوید "صبر نداری صبر داشته باش می فهمی ."

آخ که دلم صبر چهل سالگی می خواهد .

ندا

۸ نظر:

  1. نه ندااا دوست ندارم الان حال و هوا و تجربه 40 ساله ها و داشته باشم ، هر سنی یه حال و هوایی داره، الان حتی کله شقی ها حتی حماقت هاشم قشنگه برای خودش ، اصلا الان باید بی طاقت باشی تا تو مراحل بعدی صبر پیدا کنی، نهههه دوست ندارم ندا بعدم اینکه ندا واقعا بنظرم 40 سنی نیست واقعا میگما بنظرم اینکه آدما چه ویژگی هایی داشته باشن بیشتر به اتفاقاتی که تو زندگیشون افتاده یا آدمایی که اومدن و رفتن بستگی داره تا سن شناسنامه ای.

    پاسخحذف
  2. سارای نازنینم ،من اصلا نگفتم دوست دارم چهل ساله شم.هر چند که روزگار نمی ذاره من مثل یه بیست و پنج ساله باشم و واقعا تو این سن دارم زندگی نمی کنم خیلی کارا هست که دوست دارم انجام بدم خیلی جاها دوست دارم برم اما جامعه چون 25 سالمه و چون دخترم بهم این اجازه رونمی ده اما بازم دارم از 25 سالگی لذت می برم.اما مدتی دلم برای این همه صبری که تو چشمای مامانه این همه آرامشش قنج می ره گفتم دلم صبر می خواد،و این که 40 سالگی به نظرم شیرینه.حرفتو قبول دارم که سن ملاک این چیزا نیست اما من ندا هستما :)

    پاسخحذف
  3. ندای نازنینم همیشه پشت هر لبخند مادرانه هزاران فصه نهفته و ناگفته وجود داره.فصه هایی که زندگی ما مادرها رو شکل داده که ما امروز اسمشو تجربه میگذاریم. اخ چفدر خوب بود اگر میشد دخترانمان ار این لبخند ها تجربه اندوزی میکردند.لبخند مادرت نشانه این همه سالها صبوری اوست و اون میخواهد که که دخترش بدون مواجه شدن با ناکامیها / سر به سنگ خوردن ها/و..فقط در پس این لبخند به همه انها برسد. ..ایکاش ایکاش اینطور میشد و انوقت ما مادرها هم کمتر دغدغه داشتیم نازنین...بله دخترم مادرها همه چیزو میدونن. نیکی هم همین عقیده رو داره .فکر میکنی وقتی 25 سالش شد ندای دیگری بشه.؟اگر اینطور بشه پس خیالم راحته که تلاشم به ثمر نشسته..گل باشی دخترم.

    پاسخحذف
  4. فی بی مانندم ، آره مادر بودن یعنی همین یعنی امید که رنج هایی که تحمل کردی فرزندت تحمل نکنه یعنی با این لبخند ها در اوج سکوت با تمام وجود آرزو کنی فرزندت درست انتخاب کنه اینو واقعا درک می کنم.چی می تونم بابت این همه لطفی که به من دارین بگم؟؟؟مطمئنن نیکی دختر منحصربه فردی می شه وقتی مادر نازنینی مثل شما داره.با تمام وجودم دوستتون دارم

    پاسخحذف
  5. سلام .برای رسیدن به چهل سالگی ،عجله نکن دوست جوان من ! اصلا" عجله نکن !زمان خیلی زود می گذرد وپیری خیلی زود فرا می رسد !نوشته ات زیباست . تاکیدت بر "خنده "های پر معنای مادر در جواب هر حرکت تلخ ویا شیرین زیباست .من معنای این خنده ها را می فهمم .چرا که هم اکنون در حال "خندیدن "هستم .خنده هایی که شاید هم از محتوای تلخ وگسی بر خوردار باشد ،اما ازدید یک نهال تازه بر آمده وباد وتوفان تجربه نکرده، متاسفانه فهمیده نمی شود .
    آه ،چقدر خوب می شد اگر نسل نو وجوان ما، از خط پایان تجربه های مادران وپدران شروع می کردندونه از نقطه ی صفر !!چقدر صرفه جویی در عمر جهان میشد !!

    ممنون از مطلب دلنشین ات .
    شاد باشید

    پاسخحذف
  6. سیاوش مهرگان گرامی ، چقدر مایه افتخار و سربلندی من است که به وبلاگم سر زدید. متنی که این جا نوشتم درست در تائید حرف شماست من برای رسیدن به چهل سالگی عجله ندارم من هم دوست داشتم به جای تجربه هایی که پیش رو دارم از چهل سالگی مادرم شروع می کردم :) البته این جز یک آرزوی دخترانه نیست چون واضح است که تا مسیر پر فراز و نشیب زندگی را طی نکنم چنین تجربه ای نخواهم داشت.در مورد این که یک نهال تازه و جوان خنده های شما را نمی فهمد هم موافقم و هم مخالف .من حس می کنم و می فهمم اما به آن دسترسی ندارم. درک می کنم که خنده شما درست و از روی کمال تجربه تان ااست اما خودم تا آن تجربه را درک نکنم قادر به خندیدن نخواهم بود.ممنونم از این همه توجهتان واین که به ما سرزدید :)

    پاسخحذف
  7. دوست عزیز من ،مخلص نظر من این است که : به تجربه های تاریخی نه تنها حق نداریم بی اعتنا باشیم، بلکه باید با بکار گیری 6 دانگ حواس ، از آنها درس بگیریم .حالا این تجارب که من "دانش زندگی کردن " می ناممش ،از یک نسل قبل شروع میشود تا تولد مبارک اولین انسان ،تا شروع تاریخ تا 1/1/1/ !!!
    فی المثل : بر ابتدای کوچه ای نوشته شده است :"کوچه بن بست " باید به این هشدار "گذشتگان خیر خواه " توجه کرد ،اینجادیگر کنجاوی "مجازو عاقلانه " نیست ! تو خود حیث مفصل بخوان از این مثال ساد ه .- شادمان باشید .

    پاسخحذف
  8. سیاوش مهرگان گرامی : به جز تائید حرف هایتان چه برای گفتن دارم؟چقدر سربلندم که مرا انقدر قابل دانستید و چقدر خوش اقبال که شما را یافته ام :)

    پاسخحذف